بگو دوستم داری...

انتخاباتم تمومشد و خدا روشکرملت خوشحال هستن!  خوب اقایی عزیزم دیگه وقتشه دیگه سرت شلوغ نیست دیگه کسی به حمایتت احتیاج نداره قرار نیست به کسی خط بدی وبگی چی کار کنه الان نوبت منه باید بیایی دستات رو باز کنی و از من حمایت کنی امروز که کارمندات بهم گفتن چشم امید ما به توست همش امروز اهنگ تو حلقم شاهین با ولوم زیاد تو گوشم بود 

میدونی وقتی ذره پوشیدی جلو ادم و عالم وایستادی بخاطره حسی که باعث میشه سمت چپ سینت تندتر بزنه باید توقع داشته باشی که حمایت بشی اما چطوری و اینکه چه حمایتی و کجاش مهمه به قول خودت یه وقتی پشتم بودی و حمایتم کردی و خودم نفهمیدم الان میدونم کجاها بودها اما حمایتی که من نفهممش به چه دردم میخوره!  اینا رو که همکار جان نمیگفت منم نمیفهمیدم که!  لطفا یه جوری رفتار کن که منم یفهممت باشه تو دوستم داری خیلی اما میشه خواهشن در گوشمم زمزمه کنی به خدا من باهوش نیستم 

بی ربط نوشت :چقدر دوست دارم مثل قبلا تو بلاگفا اختصاری بنویسم و کوتاه اما اونا راجب خودم بود راجب تو نمیشه... 

خواب رویایی

6 عدد تماس بی پاسخ ازت یعنی چی! یعنی من خواب بودم و جواب ندادم.؟یعنی تلافی تمام جواب ندادنات؟   هرچیم میزنگم ج نمیدی دیروز گفته بودی فردا میزنگم ببینمت اما من گفتم نه خندیدی و گفتی پریودی میدونم عصاب نداری و من دربهت و حیرت که وقتی چند روزه نحرفیدیم تو از کجا میدونی!  اما جالب بود که امروز زنگیدی بازم با اینکه میدونستی  تو این حال حوصله خودمم ندارم چه برسه به دوردور کردن باهات  رو!  از همه اینا بگذریم قهرت رو درک نمیکنم الان! به هر حال الان از اون وقتاس که دوست دارم پشتت قایم بشم یا دستم رو محکم بگیری و خیالم از بودنت راحت باشه اما خوب نیستی  و من لابد تو خیالی باید سر کنم  فقط کاش پر رنگتر بودی اخه من چه گناهی کردم که باید یه زن زیادی باشم که باخیال بودنت زندست و وقتی میبینتت لال میشه که بگه لااقل یه ذره پر رنگ باش بگه همه این اتفاقابخاطر کم رنگ یودن تو افتاد و ازت دورم کرد چطوری بگم من اسیر اون بغل کردنای خیالیتم که وقتی واقعی میشه نفسم رو هم میگیره و یادم میره که هر هزار سال یه بار اتفاق میوفته کاش میتونستم بگم جواب ندادن امروزم از سر لجبازی و تلافی نبود واقعا خواب بودم و خوابت رو میدیم و دوست نداشتم بیداربشم از خواب رویاییم 

درد پریود

این پریود لعنتی باز اذیتم کرد مدتها بود اینجوری نشده بودم فکر کنم  دو سال حداقل نه اینکه حالم بد نشه ها بد میشد اما نه به این شدت اصلا یاد اون پریود جنجالی افتادم واسه اون اولایی اشنایمون یادته چقدر حرف پشتم  زدن و من مات و مبهوت که اینا چی میگن اخه خو من مدلم این شکلیه اما خوب اون وقتی همه دنبال ایرادات من بودن هی خدا جون چه روزایی به من گذشت چه جاهایی باید بود و حمایتم میکرد و نکرد چند روز پیش گفتی چقدر ادما برات مهم هستن و خودت رو اذیت نکن اینا ارزش ندارن اما شاید باورت نشه اما من از همین ادمایی کنارت انقدر ضربه خوردم که همه چیزشون واسم مهمه، یادته چه فاصله یی انداخته بودن بینمون با همین حرفاشون!  فقط خدا رو شکر که اخرش فهمیدی همش چرت بوده یادت روزی که اون دختر حسابدار رو گرفتن زنگ زدی خوشحال بودی؟ چند وقت بعدش فهمیدم که خوشحالیت  واسه چی بود بخاطره اثبات دروغاشون بود یادم باشه یه بار ازت بپرسم واقعا باورت شده بود که من با اونا هستم؟  اخه درد اون ضربه ها و اون روزا از درد پریود الانمم بدتر بود! 

منطقه سیاست زده

امروز تو شرکت جنگ بین احمدی نژاد یا روحانی بود ما هم این وسط چندتا پارازیت دادیم و باعث شلوغ شدن بحث شدیم و در اخر هم به جمع بدی درد دلمون رسیدیم که چه کاریه بگیم چی بود نتیجه!  اما دلم از خیلی چیزا میگیره موقع این بحث ها که حق با کیه و با کی نیست! مثلا  که سهم اون معتاده ته باغ مدنیان پور که همیشه ظرف های اب معدنی و اینجور چیزا رو بهش میدیم از این  همه شلوغی انتخابات چیه؟ یا اون خانمه جلو در داروخانه دکتر فرهاد که صبح ها که پیاده میرم کنار بچش نشسته زمین و میدونم شبم همون گوشه میخوابه و خدا رو شکر که داروخانه شبانه روزیه و یه راهرو داره که شبا که بارون و برف میاد اون خانمه تو اون راهرو میخوابه تو دلم میگم کاش اونا که قدرت دارن و قراره قدرت دار بشن نماینده این مردم هم باشن نه فقط نماینده صنف ماشین فروشا و املاکی ها نه فقط نماینده دکتر فلان و مهندس فلان یا نماینده حاج اقا فلان کاش یادشون باشه میرن به راس قدرت به نمایندگی از همه و این دین گردنشونه که از همه دفاع کنن و ماده و قانون برای همه تصویب کنن میدونم خیلی رویایی و شعاری و دور از ذهنه اما از ته دلم میخوام خدا به همه مردم این کشور یه ذره بیشتر انصاف و مهربونی بده ادما که با هم مهربون تر باشن زندگی قشنگ تر میشه مثل وقتای که تو با من مهربون تری  و من قشنگ تر زندگی میکنم... 

خدایا شکرت 

وقتی که...

دیشب با بغض از دل تنگیم نوشتم صبح تو تاکسی وقتی داشتم پیام هام رو چک میکرذم به ویس ازت داشتم قلبم شروع کرد یه تند زدن نمیدونم چطوری هنسوری رو از تو کیفم درآوردم تا گوش بدم چیه وقتی گوش دادم به طرز مسخره یی خندم گرفته بود و داشتم خودم رو میکشتم که نخندم که چشم افتاد به راننده که سر تکون میداد و صدا رادیوش رو زیادمیکرد بنده خدا احتمالا بعد از پیاده شدنم از خدا خواسته منم شفا بده اما ارزشش روداشت تازه بعدشم باهات تماس گرفتم و یه جوریبا زبون بی زبونی گفتی اگه نیستی بخاطره اینکه سرم شلوغه و این حرفا اما بعدش فقط به این فکر کردم که خدا چقدر مهربونه و همه بندهاش رو هر ساعتی از شب و روز باشه میبینه و خسته نمیشه و خواستم همین جا از تشکر ویژه کنم و بگم مرسی خدا که انقدر خوبی و انقدر هوا بندهات رو داری و اگه زحمتی نیست یه کاری بکن که مسیرم یه ذره روشن بشه بازم مرسی 

فرعی نوشت: یه سری ادما هستن که به شدت احمق هستن و سعی میکنن به شدت باهوش به نظر بیان دلم میخواد بهشون بگم ما میدونیم که هیچی نیستند اما خوب روم نمیشه. 

اینم یه شعر خوب که نمیدونم واسه کی هست اما تقدیم به خدا خوبم :

خدایا گم شدم  از تو

شدم بازیچه ی دنیا

شدم وسوسه ی تقدیر

شدم آلوده ی فردا

ببین من گم شدم از تو

به این دنیا گرفتارم

بیا آغوشتو وا کن 

کز این دنیا بیزارم...

خدایا…

به اندازه آسمانت دیروز آرزو داشتم

و می خواستم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد

اما امروز فهمیدم اتفاق هم که بیفتد

باز من زندگی خواهم کرد

چون تو می خواهی...