شماره عجیب

دوباره که میام پیشت یه شماره که معلوم نیست واسه کجاست بهم زنگ میزنه و من طبق عادت شماره نا اشنا رو جواب نمیدم از دیروز این شماره  بازم تماس گرفته بود و من کاملا در خیال رغیب عشقی و این صحبت ها بودم چون یک بار که پیشت بودم وگوشیت دستم بود این شماره چندین بار زنگید و من اصرار کردم که جواب بدی شاید کار واجبه که زیاد میزنگه و تو هم جواب دادی و مکالمه کاملا مشکوک که شامل  سلام تویی فکر کردم کس دیگست باشه الان جلسه ام بهت زنگ میزنم بود و من طبق عادت حتی نپرسیدم کی بود که فرداش همون شماره با من تماس گرفته بود ومن که حافظه خوبی دارم یادم مونده بود شاید چون پیش شمارش عجیب بود و باعث شده بود چند روز تو دلم شک باشه بگذریم امروز بازم زنگ زد اولین کاری که کردم این بود که بزنگم هم کاری اونم گفت شماره رو بفرست پیدا کنم کیه ولی من گفتم هرکی هست به حاجی مربوطه و تو گروه همکارها پرسیدم کسی میدونه این شماره کجاست بلافاصله اعلام کردی که بله شماره عطایی هست و گفتی که به شماره خانم بزرگ هم زنگ زده و هر کدوم از همکارا  یه تز دادن و من مات و مبهوط که طلبکار تو چرا به من زنگیده!  اما جرعت نداشتم بپرسم که چرا به من الان من چه کاره هستم این چک  برگشتی تو که مسئول رسیدگی داره و همه شمارش رو دارن که!  اومدی پی وی وبهم گفتی نگران نباش پرسیدم چرا به من زنگیده!  گفتی احتمالا پیرینت تلفن رو گرفته و بد از خانم بزرگ بیشترین تماست با من بوده! حالا اینکه استرس حرفایی همکاران از فردا که چرا به تو زنگ زده یه طرف استرس اینکه اون طلب کار برای گرفتن طلبش به خانم بزرگ من رو معرفی نکنه هم یه طرف دیگه هرچند که میدونم خانم بزرگ از این رابطه کاملا اگاهه و در ضمن میدونمم که میدونه من قصد گرفتن زندگیش رو ندارم چون اگه داشتم حتما حتما تو این سه سال گرفته بودم تو همین فکرا بودم که همکاری اومد پی وی و گفت برو تو گروه بپرس چرا من!؟  وقتی پرسیدم همه ساکت شدن و اون مسئول رسیدگی به چک برگشتیات گفت الهام خانم به هر حال شما حسابدار شرکتید و مشخصه که وضعیت مالی شرکت تحت نظر شماست و احتمالا به همین دلیل با شما تماس گرفتن همکاری پشت بندش اومد گفت بله مثل اویل برگشت چک ها که هرچکی برگشت میخورد تلفن اتاق شما هزار بار زنگ میخورد و منم  گفتم لطفا اون روزایی وحشتناک رو یاداوری نکنید همه اومدن و برای اون روزا و کنترل اوضاع ازم تشکر کردن و خودت اومدی و گفتی اگه الهام نبود الان من با اون همه بدهی زندان بودم و منم گفتم که قدرت خودت بود دست خدا که تونستی یکی یکی از پس بدهیات بر بیایی و دیگه اخره راهه...

جز عشق چی میتونه یه نفر رو دوسال پیش یه ادم ورشکسته نگه داره؟ 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.