من خواهم رفت خونسرد بمان

داشتیم همینجوری مسیر فاصله از شما را طی میکردیم که مجبور به مکالمه‌ای فوری و ضروری کاری با جناب شما شدیم که در یک مکان شلوغ وسط یک جمعیت عظیم گویا حضور داشتید و من اینطرف خط از همهمه جمعیت استرس گرفتم و سعی کردم کارم را با دقت برایت توضیح دهم بدون هیچ حاشیه یی که جناب شما انچنان در ارامش و صبورانه گوش جان سپردی که من در عجب بودم که در این حجم از صدا چطوری متوجه صحبتهای بنده شدی و توانستی جواب بدهی با آن همه خونسردی!  بعد هم با عزیزدلم امر دیگری نداری خدافظی کردی و من همچنان مبحوط این همه خونسردی بودم و در آخر به این نتیجه رسیدم که شاید این همه استرس و نگرانی مشمول حال من می شود و شما همچنان از دنیایی من دورید و از تصمیمات مهم بنده بی اطلاع میباشید و شاید هم در کل این تصمیمات برایتان بی ارزش میباشد و من خودم را بیش از حد درگیر کرده ام  اما همکار جان یاد اوری کردندی که شما برای بودن ما همه عالم و ادم را توبیخ کرده و از دم تیغ گذرانده اید و من همچنان بی خبر از دست های پشت پرده برای خودم میبرم و میدوزم وماهم به همکار جان اعلام داشتندی که نیاز عاطفی ما که این چیزها سرش نمیشود و تا خودشان به خودمان ثابت نکرده که ماندنم چه فرقی به حالش دارد کوتاه نمیاییم حالا برود بزنگد به همکار سابقش که چرا با ما تماس گرفته و پیشنهاد کار داده است و نیز اعلام داشتیم ما تحصیلات داشته و بیکار نخواهیم ماند مگر اینکه بخواهد تک تک جاهایی که ما میرویم برای استخدام سرکشی کند و مانع حضورما شود این رفتن تصمیم جدی ماست و کسی جلویمان را نخواهد توانست گرفت والسلام 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.