آرمانی

اینکه من الان خوابم نمیره و دلم میخواد مثل زمان بلاگفا کلی مطلب انتقادی اجتماعی و انتخاباتی بذارم اصلا به استرسم واسه دیدنت ربط ندارها خدا شاهده حس درونیم میگه آرمانی و انقلابی بحرفیم و همه چیز رو از هم بپاشیم اما اون ته ته های دلم میگه همین که امید تو دل مردم بود و الان خوشحال هستن و حتی خوشحال هم هستم  پس دلیلی برای انتقاد نیست فقط دوتا جمله بگم برم بخوابم اونم بخاطر اینکه بعدها بخونمش دلم شاد بشه  خانم سلحشور با این حرف من که میگم نمایندگی مجلس کمشه یادمه یه بار که گشت ارشاد نگرفته بودم و داشتم خجسته تو خیابون به سمت تاکسی دوان دوان میرفتم که یه خانمی با چادر جلوم سبز شد و گفت تو خودت برادر و پدر نداری اینجوری میگردی!  و منم با خونسردی که اصلا تو ذاتم سراغ نداشتم گفتم چرا اما اندازه تو هیز نیستن که وسط خشتک دختره مردم رو نگاه کن یادش بخیر چقدر ترسیده بودم و بعدش عصبی بودم تا چند روز و اما نکته دوم یادم رفت چی بود!!!! حالا اگه یادم اومد میام ثبت میکنم......

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.