لحظه دیدار نزدیک است

انگاراین صفحه شده دیوار کائنات من  هرچی راجب تو میذارم فرداش اجرا میشه! امروز داشتی با همکاری حرف میزدی که گوشی رو گرفت جلوم گفت حاجی کارت داره سلام و احول پرسی کردی و از نتیجه انتخابات گفتی بعدشم گفتی چندتا سمینار و جلسه واینا دعوت داری و اخرشم گفتی اما یکیش رو میپیچونی که من بیام پیشت یه ذره از حساب کتابا پرسیدی و بعدم قطع کردی غروب بی مقدمه گفتی فردا صبح ساعت 9 پیشم باشی خوبه؟ و من در شگفت اینکه اخه 9 صبح مگه موقع قراره!  که فقط گفتم اوکی فقط من کله پاچه دوست ندارم بعدم سپردی که به بچه های دفتر بگم میرم دکتر!  البته که دروغم نگفتی و تو بهترین دکتر برای روح و روان منی  فردا که دیدمت باید خیلی چیزا بهت بگم ازوضعیت کارمندات تاحال دل خودم که بدجور اشفتست!  

میخوام فردا بهترین لحظه هات و لحظه هام باشه میخوام بفهمی دوست داشتنت الکی نیست میخوام باهات رویا بسازم

خدا جونم فقط مرسی اگه امکان داره بازم مسیر روروشن تر کن و یه کاری کن من بهش نزدیکتر بشم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.