امروز تو شرکت جنگ بین احمدی نژاد یا روحانی بود ما هم این وسط چندتا پارازیت دادیم و باعث شلوغ شدن بحث شدیم و در اخر هم به جمع بدی درد دلمون رسیدیم که چه کاریه بگیم چی بود نتیجه! اما دلم از خیلی چیزا میگیره موقع این بحث ها که حق با کیه و با کی نیست! مثلا که سهم اون معتاده ته باغ مدنیان پور که همیشه ظرف های اب معدنی و اینجور چیزا رو بهش میدیم از این همه شلوغی انتخابات چیه؟ یا اون خانمه جلو در داروخانه دکتر فرهاد که صبح ها که پیاده میرم کنار بچش نشسته زمین و میدونم شبم همون گوشه میخوابه و خدا رو شکر که داروخانه شبانه روزیه و یه راهرو داره که شبا که بارون و برف میاد اون خانمه تو اون راهرو میخوابه تو دلم میگم کاش اونا که قدرت دارن و قراره قدرت دار بشن نماینده این مردم هم باشن نه فقط نماینده صنف ماشین فروشا و املاکی ها نه فقط نماینده دکتر فلان و مهندس فلان یا نماینده حاج اقا فلان کاش یادشون باشه میرن به راس قدرت به نمایندگی از همه و این دین گردنشونه که از همه دفاع کنن و ماده و قانون برای همه تصویب کنن میدونم خیلی رویایی و شعاری و دور از ذهنه اما از ته دلم میخوام خدا به همه مردم این کشور یه ذره بیشتر انصاف و مهربونی بده ادما که با هم مهربون تر باشن زندگی قشنگ تر میشه مثل وقتای که تو با من مهربون تری و من قشنگ تر زندگی میکنم...
خدایا شکرت